از هر منظر که بنگری صبح پاییزی ابری یه چی تو مایه های ترکیب خربزه با عسله. میفمی که چی میگم یا بازترش کنم؟
این روزا نشستم پای لرزش، پاییزو میگم. هستم ، میرم، میام اما یه پتو کشیدم رو سرم بی حرف و حدیث نگاهمو دوختم به در تا پاییز هر سال
خیره که به چشات میشم انگار از عمر پاییز میلیون ها سال گذشته، ریشه دوونده، عمق گرفته.برگ ریزون چشات یه حالیه، دلم میخواد بشینم رو به این برگ ریزون خیره شم، یه لیوان چای بخورم بعد بگی میشه دوتا قطره هم بریزی تو چشام فک کنم یه چیزی رفته ، بشوره، ببره. منم غرق شم تو هم دو قطره، بشوره، ببره.
دیشب تو خیابونا, از تو ماشین به عابرای پیاده نگاه میکردم، دنبالت میگشتم.
زیر لب با صدای شجریان که در حال پخش بود، زمزمه میکردم: دلم از نرگس بیمار تو بیمارتر است/چاره کن درد کسی کز همه ناچارتر است.
قلبم تیر میکشه ، تیر میکشه از اینهمه ناچاری
راستی پاییز اومده فکر کردی چجوری بگذرونیم امسالو؟!
درباره این سایت